کتمان
39.00 $ inc. GST
نویسنده: فاطمه کمالی
شابک: 9789641933687
موضوع: داستان عاشقانه
قطع: رقعی
جلد: شومیز
تعداد صفحات: 996 صفحه
- توضیحات
- نظرات (0)
توضیحات
در پشت جلد کتاب می خوانیم:
یک جای کار می لنگید، یک جای حرف ها، عاشقانه ها و یک جای آغوش ها، بوسه ها، یک جای مولانا خوندن ها و شاید تمام این مرد آشفته می لنگید که هنوز نگاهم، شش دانگ حواسم و تتمه ی قلب در حال جون دادنم پی خمیدگی شونه هاش بود، پی تاب و قرار فراری از نگاهش و پی لب هایی که مدام برای گفتن حرفی باز می شد اما صدا نداشت، کلمه نداشت و شاید هم دل گفتن. یک جای دلسردی ای که نبود و نمی خواستم هم که باشه و نمی تونستم بودنش رو تحمل کنم، قرص نبود که من هم چنان من نبودم، نگرانی مجسمی بودم که نگاه می شدم و می پیچیدم میون بوی تن این مرد خطاکار و می غلتیدم لابه لای دلواپسی هاش و این در حالی بود که تمام من تو شبی اسیر شده بود که هراس فغان های اسما برای همیشه قعر اون دره ی لعنتی خاموش شد.
با تکان خوردن دستی مقابل صورتش، نگاه گیج ش را از صورت مرد جدا کرد.
نمی توانست بازی سرنوشت را درک کند
این همه آدم توی کره ی خاکی وجود داشت . اما باید صاحب آن باغ وحش کمک حالش می شد؟! هرچند با برخورد آخرشان ، و درگیری لفظی که داشتند به نظر بعید میامد آن مرد کمکش کند. خواست از پشت میز بلند شود و رستوران را با سرعت ترک کند.
اما با یاداوری مرگ والدینش پاهایش سست شد .
آن مرد که مقابلش نشسته بود و با آن نگاه گستاخ و بی پروایش براندازش می کرد. بی شک تنها مردی بود که می توانست به او کمک کند.
چگونگی ش را نمی دانست. اما سرهنگ این امید را به او داده بود.
به گفته ی سرهنگ تنها کسی که می توانست گره ی پرونده ی قتل پدر و مادرش را بگشاید آن مرد بود!
با تکان خوردن دستی مقابل صورتش، نگاه گیج ش را از صورت مرد جدا کرد.
نمی توانست بازی سرنوشت را درک کند
این همه آدم توی کره ی خاکی وجود داشت . اما باید صاحب آن باغ وحش کمک حالش می شد؟! هرچند با برخورد آخرشان ، و درگیری لفظی که داشتند به نظر بعید میامد آن مرد کمکش کند. خواست از پشت میز بلند شود و رستوران را با سرعت ترک کند.
اما با یاداوری مرگ والدینش پاهایش سست شد .
آن مرد که مقابلش نشسته بود و با آن نگاه گستاخ و بی پروایش براندازش می کرد. بی شک تنها مردی بود که می توانست به او کمک کند.
چگونگی ش را نمی دانست. اما سرهنگ این امید را به او داده بود.
به گفته ی سرهنگ تنها کسی که می توانست گره ی پرونده ی قتل پدر و مادرش را بگشاید آن مرد بود!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.